به این تن شکسته نزدیک تر از لباسی
منو تو بهتر از من انگار که می شناسی
ای اشنای تازه، عشقو برام اوردی
منو از غم گرفتی، به شادیها سپردی، به شادی ها سپردی
براي ان عاشق بي دل مي نويسم كه حرمت اشكهايم را ندانست
براي ان مينويسم كه معناي انتظار را ندانست،
چه روزها و شبهايي كه به يادش سپري كردم
براي ان مينويسم كه روزي دلش مهربان بود
مي نويسم تا بداند دل شكستن هنر نيست
نه دگر نگاهم را برايش هديه ميكنم ، نه دگر دم از فاصله ها ميزنم
و نه با شعرهايم دلتنگي ها را فرياد مي زنم
مي نويسم شايد نامهرباني هايش را باور كند
...اینجا مینویسم شاید گذر زمان تو را هم یه روز برای خواندن این مطلب به اینجا بکشاند
من همانم که با اینکه میدانستم تو نمیتوانی با من باشی ولی باز دوستت داشتم.
منی که میدانستم بیشتر از نصف حرفهایت راست نبود ولی به احترام دلم باور میکردم!
و ندانستی که آنهایی که نصف شب با آنها میحرفی و وقتی اس ام اس هایی من نمیآیند میگفتی
لابد حافظه پر شده است!!!!
همه رفتنی أند و فقط چند روزی تو را میخواهند.
من تمام اینها را میدانستم. ولی دوستت داشتم
خدایا توببین چطورشکستم چرا این آدما اینقده پستن
خدایا توببین چقدر غریبم ببین چطور منو دادن فریبم
خدایا توببین چطور له هم کرد همونی که منو عاشق ترم کرد
خدایا توببین چه کرده با من همونی که می گفت دوستت دارم من
خدایا توببین چه دردی داره وقتی مردنتم فرقی نداره
خدایا توببین دستامو پس زد به جای پرزدن واسم قفس زد
خدایا توببین چه بی کسم من برای زندگی بی نفسم من
خدایا توببین دارم میمیرم بزار بیام پیشت آروم بگیرم
خدایا من دیگه نفس ندارم بزار بیام پیشت قفس ندارم
خدایا این ترانمم تموم شد نیومداون کسی که آرزوم شد
تمام ترانه هایم ترنم یاد توست
و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست
ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم
و تو را آن گونه که می خواهی دوست دارم
ای مهربان پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود
و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید
تبسمی از تو مرا کافیست که از هیچ به همه چیز برسم
تو راحس میکنم هردم
که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی
من از شوق تماشایت
نگاه از تو نمیگیرم
تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار
ولی...افسوس...این رویاست
تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم
تو با من مهربان بودی
واین رویا چه زیبا بود
ولی.... افسوس.... که رویا بود
گاهے دِلِمـ دو کَلَمه حــــــــرف مِهرَبآنآنه مـــــــــےخواهَد…!
وقتی چشمـانم را روی هم می گذارم
خواب مـرا نمی بـرد
تـــو را می آورد !
از میانــ فرسنگ ها
فاصلـه ...!
انصاف نیست …
دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی …
و آنقدر بزرگ باشد …
که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی … !
خونه بوی نم میده
وقتی که نیستی دلتنگی نعره میکشه!
کلافه شدم....از همه دنیا!
کاش بودی تا افطار روزه ی دلمردن رو با لبهای تو باز میکردم!
تعداد صفحات : 3